Page 4 - IGDS
P. 4

‫اگرمجبورنباشیم‪...‬‬

‫اگرمجبورنباشیم‪...‬‬                               ‫‪ -‬اگـر مجبـور نباشـیم‪ ،‬هیچ وقت شـرایط خود را بـا اتفاقات‬
                                                ‫پیشبین ‌ینشـده هماهنگ نم ‌یکنیـم و دنبال سـاد ‌هترین و‬
                                  ‫آراد بیات‬     ‫درعیـنحالبهترین‪،‬راح ‌تترینودردسـتر ‌سترین‪...،‬و‬

                                                          ‫تری ‌نهایی که در آن اندیشـ ‌های نباشـد‪ ،‬هستیم‪.‬‬
                                               ‫‪-‬اگـرمجبـورنباشـیم‪،‬راهحـل‪،‬معمـایح ‌لنشـد ‌هایخواهد‬
                                               ‫بـودکهجوابیبرایشنیسـتومسـئله‪،‬تبدیلبهاعتـراضو‬
                                               ‫خشـمازشـرایطخواهدشـدوتلفـاتازآن‪،‬نتیجـ ‌هایخواهد‬

                                                         ‫بـودکـهتأییـدیدرمقامحقیقـ ِتتلخخواهدشـد‪.‬‬
                                              ‫‪-‬اگرمجبورنباشیم‪،‬ابزاریراآزمایشنم ‌یکنیم‪،‬سودوزیانیرا‬
                                              ‫باخودمعاملهنم ‌یکنیم‪،‬بسـتریرابرایارتبـاطجدیدفراهم‬
                                               ‫نم ‌یکنیموآنرامتناقضبالذتافتخاردرگذشـتهم ‌یدانیم‪.‬‬
                                              ‫‪-‬اگـرمجبـورنباشـیم‪،‬همیشـهبـهدیگـرانبـهعنوانکسـییا‬
                                              ‫گروهـی کـه در هـر صـورت چار ‌هسـاز و مشک ‌لگشـا هسـتند‬
                                              ‫نگاهم ‌یکنیموخودگر ‌هگشـایمشـکلاتدیگراننم ‌یشـویم‪.‬‬
                                              ‫شـرایطی کـه در گذشـته‪ ،‬مایۀ افتخـار مـا (ایرانیان) بـود و حالا‬

                                                                  ‫فقـطخر ‌جکـردنآنگذشـته‪،‬شـدهاسـت‪.‬‬
                                             ‫‪ -‬اگـر مجبـور نباشـیم‪ ،‬هیچـگاه جایـگاه خـود را جـزء معـدود‬
                                             ‫کسـانیکـهخواسـتهویـاناخواسـته(بخوانیددرگیـرمنفعتیا‬
                                             ‫مصلحـت)همـراهبودنـدراگسـترشنم ‌یدادیـمولـذتدرکو‬
                                             ‫شـنیدنودیـد ِنتجربهرابهدیگرانمتوجـۀوعیاننم ‌یکردیم‪.‬‬
                                             ‫اتفاقـاً جایگاهـی کـه همیـن دیگـران آن را خلـق کردنـد و هیـچ‬

                                                               ‫انتفاعـیهـمدرآنودرشـروع‪،‬مسـتترنبـود‪.‬‬

                                                                                       ‫و اما حالا که مجبور شدیم‪:‬‬
                                                ‫‪ -‬بــه واســطۀ شــرایط موجــود‪ ،‬کــه اتفاقــاًمســیر پیشــرفت‬
                                                ‫دنیــا را بســیار جلــو انداخــت‪ ،‬بایــد خیلــی از مــواردی را کــه‬
                                                ‫پیشـــبینی انجامـــش را نم ‌یکردیـــم و یـــا حتـــی بـــه آن فکـــر‬

                                                            ‫نم ‌یکردیـــم را در مقـــام عمـــل بـــه انجـــام دهیـــم‪.‬‬
                                                ‫‪-‬بـهدنبـالح ‌لکردنمشـکلاتیباشـیمکهشـرایطکنونـیبرای‬
                                               ‫مـا بوجـود آورده اسـت‪ ،‬فـرض را بـر ایـن بگذاریم که این شـرایط‬
                                               ‫تغییـرنم ‌یکنـد‪،‬نم ‌یتـواندسـترویدسـتگذاشـتومنتظر‬
                                               ‫معجـزه بـود‪ .‬اصلن تخیل ماجـرا را بالا ببریم و اتمسـفر موجود‬
                                               ‫راب ‌هماننـدیکفیلمعلمی‪-‬تخیلیبدانیـم‪،‬آیااینفیلمقهرمان‬

                                                                                                    ‫نمی‌خواهد؟!‬
                                              ‫‪ -‬تـرس از تکنولـوژی و ن ‌ارفی ‌قبـودن بـا آن‪ ،‬انسـان امـروزی را‬
                                              ‫بیسـوادتر جلـوه م ‌یدهـد‪ ،‬یا ‌دگرفتـن آن و انجـام آن‪ ،‬ادبیـات‬
                                              ‫مشـترکی را بوجود م ‌یآورد (هـر چند بال‌ابـردن ُدز آن افرا ‌طگرایی‬
                                              ‫اسـت) باعـث تعامل بـا آد ‌مها و به طبـع آن تفکراتی م ‌یشـود که‬
                                               ‫تـا قبـل از آن اجـازۀ ورود بـه آن بـدون تشـریفات‪ ،‬ممکـن نبـود‪.‬‬
                                              ‫‪-‬م ‌یتوانیـمشـرایطملمو ‌ستـرونزدیکتـریرابـاافـرا ِدجغرافیایی‬
                                             ‫کـهدرآنزندگـیم ‌یکنیـمیـانم ‌یکنیـم‪،‬بوجـودآوریـم‪.‬چـهکسـی‬
                                             ‫فکـرم ‌یکـردکهم ‌یشـودبـهراحتیبـاطـراحیاصاحـ ِباندیشـ ‌های‬
                                             ‫درداخـلویـاخـارجازایـنجغرافیـاگفتگـوکـردوهـمخـوداووهم‬
                                             ‫دیگـرانبهوجدبیایند؟!(نمونۀایناتفـاق‪،‬دربرنام ‌ههایدمنوش‬
                                             ‫شـبوگفتگـوبـااسـتیون ِهلـربودکـهفـردیباایـنهمهتجربـهدر‬
                                             ‫حـوزۀگرافیـکدیزایـن‪،‬نم ‌یتوانسـتنگویدکـهچقـدرازاینتعامل‬

                                                                                  ‫دوطرفـهبـهوجـدآمدهاسـت)‪.‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9